اون مثه مانکن بود
همش تو زاویه با من بود
حالتاش تغییر نمیکرد
تکلیف عشقمون روشن بود
هر قد طلبکار عشقش شدم دورتر میشد
انگار واسه مرگ این عشق همه چی جورتر میشد
موضوع : ماجرا از جایی شروع ی شود که پسری عشقش را به خاطر پدر خانواده فراموش کرده و با زنی ازدواج می کند که اتفاقا دو برابر خودش سن دارد و دختر عمو و عشق سابق پدر حودش می باشد بعد مدتها در یک پارتی افراد کله گنده همدیگر را دیده و دوباره عشق را شروع می کنند اما ...
همیشه نمیشه جنگید با این همه سردی
نمیشه بری و هر وقت بخوای برگردی
یه روزی میفهمی چقدر به من بد کردی
میدونم میدونم
نمیخوام بباره بارونی که دلگیره
از روزی که رفتی بهونتو میگیره
این قلب وامونده هنوز رو عشق تو گیره
میدونم میدونم
مگه بهت نگفته بودم پای تو میمونم
غمت تمام زندگیمه اره من دیوونم
عشقت باهامه تو همه خاطره هامه عزیزم
با من که کله زندگیمی واسه چی بی رحمی
روزی که دیره تو منو یادت نمیره عزیزم
همیشه نمیشه جنگید با این همه سردی
نمیشه بری و هر وقت بخوای برگردی
یه روزی میفهمی چقدر به من بد کردی